گزیده اشعار مرتضی کیوان هاشمی

 

 

گزیده اشعار مرتضی کیوان هاشمی

 

 

كند موسم سفر باشد
ساربان، خفته بي خبر باشد
بوي باران تازه مي آيد
نكند بوي چشم تر باشد
سخني از وفا شنيده نشد
نكند گوش خلق، كر باشد
نكند عشق در برابر عقل
دست از پا درازتر باشد
نكند در قلمرو احساس
كاسه از آش داغتر باشد
نكند پرده چون فرو افتد
داستان، داستان زر باشد
زير اين نيم كاسه هاي قشنگ
نكند كاسهاي دگر باشد
دختر گلفروش ما، نكند
يار لات سر گذر باشد
نكند قصه ي گل و بلبل
همه پايين تر از كمر باشد
نكند آن كه درس دين مي داد
از خدا، پاك بي خبر باشد…
نكند خطبه هاي قطره ي آب
در دل سنگ، بي اثر باشد
نكند گفته هاي آیينه
از دهانش بزرگتر باشد
ايستادن چو سرو در اين باغ
نكند پاسخش تبر باشد
نكند نان به نرخ روز شود
چامه، كبريت بي خطر باشد… 

***

کاش در روی زمین، ظلم از آغاز نبود !
زندگي، اين همه پيچيده و پر راز نبود
صحبت از بستن و زنجير نمي كرد كسي
كاش در حد قفس، وسعت پرواز نبود!
جوجه ها كاش ز پرواز نمي ترسيدند !
آسمان در قرق قرقي و شهباز نبود
محتسب كار به مستان گذرگاه نداشت
كاش جز ميكده ها جاي دگر باز نبود !
كاش دستي كه سبوهاي خرابات شكست،
غافل از آه جگر سوز سبو ساز نبود !
صحبت از خوب و بد زاغ و زغن نيست، ولي!
بلبلي با زغني كاش هم آواز نبود !
شعلهاي كاش نمي سوخت پري را، هرگز !
از ازل شمع چنين دلبر و طناز نبود
باغ در چنبره ي خار، گرفتار نبود
كاش در مسلك نيكان، سخن از ناز نبود !
كاش «كيوان» به مدار دگري مي چرخيد !
كاش در چرخه ما غمزه و غماز نبود ! 

***

كركس و كفتار دارد باغ ما
تا بخواهي، مار دارد باغ ما
بلبلان از باغ ما كوچيده اند
جاي بلبل، سار دارد باغ ما
باغ پهلویی، ببین! گل کرده است
گل ندارد، خار دارد باغ ما
بر دلش داغ بهاران مانده است
حسرت ديدار دارد باغ ما
برخلاف آنچه مردم گفته اند
باغبان، بسيار دارد باغ ما
بوي باروت است جاي بوي گل
وحشت كشتار دارد باغ ما
در ميان دهكده پيچيده است :
ديو آدمخوار دارد باغ ما
باغ، تا باغي شود بار دگر
صد هزاران كار دارد باغ ما
وصف باغ ما، به «كيوان» رفته است
يك جهان اسرار دارد باغ ما 

***

كوك كن ساعتِ خويش !
اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر
دير خوابيده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خويش !
كه مـؤذّن ، شبِ پيـش ،
دسته گل داده به آب …
و در آغوش سحر رفته به خواب!
كوك كن ساعتِ خويش !
رفتگر مُرده و اين كوچه دگر،
خالي از خِش خِشِ جارويِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خويش !
ماكيان ها همه مستِ خوابند
شهر هم،..
خوابِ اينترنتيِ عصرِ اتم مي بيند
كوك كن ساعتِ خويش !
كه در اين شهر ، دگر مستي نيست
كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از ميكده برمي گردد،
از صداي سخن و زمزمه ي زيرِ لبش برخيزي
كوك كن ساعتِ خويش !
اعتباري به خروسِ سحري نيست دگر ،
و در اين شهر سحرخيزي نيست
و سـحر نـزديك است… مرتضی کیوان هاشمی
ملّت از غم رها نشد كه نشد
دردهـامـان دوا نشد كه نشد
با طلسم و دعا و حيله و زور
رو به ره ، كارها نشد كه نشد
داستان است هرچه مي گويند
پارسي ، پارسا نشد كه نشد
صبر كرديم تا درست شود راستي !
پس چرا نشد كه نشد ؟
دوغ و دوشاب در گُذارِ زمان
آخر از هم جدا نشد كه نشد
هر چه گفتيم و ديگران گفتند
حق مطلب ادا نشد که نشد
گرچه يك عمر پادشاهي كرد
پادشه ، اين گدا نشد كه نشد… 

***

كه چه شوري دارد!
كه چه حالي دارد!
خنجر از دست عزيزان خوردن
اين قدر زود نمي رنجيدي
و نمي پرسيدي
خنجر سينه خود را كه بر آن
نقش دستان عزيزيست، چرا مي بوسم؟!
كاش مي فهميدي !
در مرام عشاق:
رنجش از دست عزيزان، كفر است



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 22 مرداد 1394برچسب:گزیده اشعار مرتضی کیوان هاشمی، آي کيدو کي شين کاي, آموزش آي کيدو کي شين کاي, آي کيدو کي شين کاي قدرتمندترين آي کيدو دنيا, آي کيدو کي شين کاي پيشرفته ترين آي کيدو جهان, محمد شاملو دان 10 آي کيدو کي شين کاي, محمد شاملو بهترين شيهان آي کيدو ايران , آي کيدو, آموزش آي کيدو, آي کيدو به صورت خصوصي, آي کيدو را ياد بگيريد, از خود دفاع کنيد, دفاع شخصي, بهترين ورزش دفاع شخصي, آي کيدو خصوصي, آي کيدو با بهترين مربي, آموزش آي کيدو با بهترين مربي ها, آي کيدو, آموزش آي کيدو, آي کيدو به صورت خصوصي, آي کيدو را ياد بگيريد, از خود دفاع کنيد, دفاع شخصي, بهترين ورزش دفاع شخصي, آي کيدو خصوصي, آي کيدو با بهترين مربي, آموزش آي کيدو با بهترين مربي ها،ادبيات،ادبيات ايران و جهان،اشعار شعراي ايراني، زيباترين اشعار،اشعار شاعران فارسي زبان،شاعران پارسي گو، زندگي نامه شعرا، ادبيات انگليس، ادبيات فرانسه، ادبيات جهان، , | 4:30 | نویسنده : آقای سعید اکبرزاده |